- گاله دان
- سله ای که زنان در آن گاله و ریسمان نهند
معنی گاله دان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سله و سبدی که زنان پنبه رشتنی و ریسمان رشته شده را در آن گذارند
سبدی که زنان گلوله های پنبه و نخ های ریسیده را در آن می گذارند
جایی که در آن آشغال ریزند
شمعدان
ظرفی که برای ریختن خاکروبه و کثافات در منزل و غیره تعیین میشود
صندوق چرمی که در آن لباس گذارند، چمدان
تخمدان
دانندۀ راه چاره و علاج، آنکه راه علاج دردی یا اصلاح امری را بداند، چارهشناس، برای مثال بسا چاره دانا به سختی بمرد / که بیچاره گوی سلامت ببرد (سعدی۱ - ۱۴۰)
چمدان، صندوق چرمی یا فلزی که در آن لباس می گذارند
ظرفی که در آن غالیه ریزند، جای غالیه، کنایه از دهان یا زنخدان معشوق، برای مثال زآن غالیه دان شکّرانگیز / مه غالیه سای و گل شکرریز (نظامی۳ - ۵۱۳)
جایی یا ظرفی که در آن خاکروبه و آشغال می ریزند، خاکروبه دان
ظرفی که در آن غالیه ریزند، دهان، زنخدان
بقچه ای چهار گوش که هر دو گوشه از آنرا بهم گره زنند و شبیه گاله سازند و در آن علف برگ درختان شبدر یونجه و غیره ریزند و از باغ ها و صحرا های اطراف بدهستان نقل کنند
فریب دادن، بازی دادن
مانند لاله لاله وش
حوض آبگیر: در میان سرای ماهی دان آب روان از آن جانب بیرون میامد
محفظه ای که مکتوبات رادرآن گذارند جزوه دان
صندوقی که در آن جامه ها را گذارند، اتاقی که در آن جامه ها را حفظ کنند
جایی که در آن آشغال ریزند
مزبله، جای انداختن زباله، جای بسیار کثیف
زمینی که در آن تخم گیاه ها یا دانه های درختان را بکارند که پس از سبز شدن به جای دیگر انتقال بدهند
Querulous
queixoso
quejoso
marudny
ворчливый
буркотливий
zeurend
nörgelig
querelleux
lamentoso
शिकायत करने वाला
অভিযোগকারী
şikayetçi